هو العزیز
رباعی ، برای شفای حضرت آقای سیدعبدالعلی آیت اللهی پیرعارف:
دستی به دُعا ، دلی به همراه توشد این سینۀ عاشقان ، پُرازآه توشد
دارم زتو ای خُدا، اُمید بهبود، دست و دلِ خلق ما، به درگاه تو شد
لار: ۵/۲ چهارشنبه بعدازظهر ۱۳۷۴/۴/۷
رباعی ، برای شفای حضرت آقای سیدعبدالعلی آیت اللهی پیرعارف:
دل ، از تو ، قراردیگری می طلبد با ناله ، شرار دیگری می طلبد
یارب ! بگشا گِره ازآن غنچۀ دل ازدوست ، بهار دیگری می طلبد!
لار: ۳/۳۰ بعداز ظهر چهارشنبه ۱۳۷۴/۴/۷
ازجان وروان و تن ، همه می کاهم تو، شُعله آتشی ومن ، چون کاهم
دستی به دُعا برآوَرم دربَرِتو، بین دونماز، حاجتی می خواهم !
لار: ۳/۳۵بعداز ظهر چهارشنبه ۱۳۷۴/۴/۷ مخلص : مصطفی کشفی
هوالعزیز
عرض شود که ، حضرت آقا ، جناب آقای سید عبدالعلی آیت اللهی دام ظله العالی ، دیشب را دربیمارستان امام سجاد (ع) لار گذرانده اند .دوساعت قبل، با نورچشم عزیزم آقای سیدجلال کشفی ، راهی بیمارستان شدم وپشت اتاق c.c.u ابیاتی را ، متوسل به قمربنی هاشم ، حضرت ابوالفضل العباس (ع) شدم .دَم وتوصیۀ نورچشم ارجمندم، جناب حاج رسول معمارزاده ، مدد کرد و ابیاتی درقالب مثنوی ردیف شد:
یا ابوالفضل (ع) ! ای پناه بی پناه سوی این اولاد خود، داری نگاه
آیت اللهی ، اُمیدِمردوزن آیت اللهی ، فروغ انجمن
آیت اللهی ، صفایِ گلشن است قلب ما ، با صحّت او ، روشن است
آیت اللهی ، نشان سرمدی است سیّدوسالارِباغِ احمدی است
یا ابوالفضل (ع) ! ای درِ صدق وصفا ای نشان ِ زمزم مهر ووفا
یا ابوالفضل (ع) ! ای به دستت مشک آب از درِاین خانواده ،رُخ متاب
ای علمدارِ رشید کربلا ، آبروی پهنۀ دشتِ بلا
آن شفارا ، از تو می خواهیم ما چون وفا را ، از تو می دانیم ما
دست عاجزبردَرت زاری کند منصب سقائیت ، یاری کند
عاجزانه ، دست ، بَردَرمی زنیم سر به درگاه خُدایت می نهیم
ای خدا! آقایِ ما را باز دِه آن فروغ ورهنما را ، بازده!
مخلص مصطفی کشفی