دوخاطره نوشته سیدمحمدحسن آیت اللهی

« باران وآیه الله سیدعلی اصغر(ره) »

امروزجمعه  ۹۳/۱۱/۲۸

جناب آقای حاج عبدالکریم طلوعی دام عمره العالی به منزل تشریف آورد، انسان شریف ونازنینی است و پراز خاطره های تلخ و شیرین همچنانکه بذله گو و خوش مشرب است و حافظه ی خوبی دارند و اشعار زیادی از حافظ و دیگرشعرا( بخصوص اشعار مرحوم  …) از حفظ می خوانند وگاهی هم با صوت ودردستگاه های لطیف موسیقی ایرانی ، وی از دوره نوجوانی و جوانی ، مرحوم سیدعلی اصغررا به یاد می آورد که دوخاطره ازآن مرحوم نقل کردند که یکی داستان نمازاستسقاء (نماز باران) بود که به امامت مرحوم آیه ا…سیدعلی اصغردرکفۀ حاجی علی اکبری برگزار شده بود با تمام آداب وسنن وارده ازمعصومان علیهم السلام ودو دیگر تراژدی فوت آن مرحوم   بود واینکه قبل از فوتشان چه توصیه ای درمورد جوانان لار کردند که خود قصه ای دیگر دارد.همه رابه گزارش جناب طلوعی واز زبان ایشان بیان خواهم کرد.

امّا قصۀ باران ونمازباران

مدتی بود که درلارمثل امسال ما باران نمی آمد وخشکسالی وخشم طبیعت بیداد می کرد و مردم به تنگ آمده بودند بخصوص که قحطی و بیماری هم مزید برعلت شده بود و طبقۀ مستضعف آن روزلار که اکثریت جمعیت راتشکیل می داد به سختی روزگار می گذراندند ودر واقع این مصیبت تنها برای لار نبود بلکه لارستان ازآن رنج می برد این وضعیت ایجاب می کرد که حکومت وقت فکری وچاره ای بیاندیشد وتدبیری فرارو آورد وجامعۀ آسیب پذیررا گشایشی وامیدی دهد ولی خبری نبود ازآن تدبیر وگویا به خواب خرگوشی فرو رفته بودند وازآنجا که قشرآسیب پذیرهمیشه پس از اینکه ازدرگاه حکومت گران ناامید می شوند رو به درگاه باری تعالی می آوردند بروز این پدیدۀ خشن طبیعی وعدم چاره جویی حکومتگران آنان را به تنها پناه همیشگی خود که همان رهبران روحانی شهرباشندمی آورد این بود که مردم ازمرحوم آیه الله سیدعلی اصغرمصرانه تقاضا می کنند که دستی به دعا برداردوازخدا بخواهد تا این عویصه رابه باران رحمت خود چاره فرماید تاگشایشی دروضعیت اسفبار آنان حاصل آید مردم ازاین تنگ روزی وبی آذوقگی به درآیند.مرحوم سیدعلی اصغرهم جرئتی به خود داده ومی پذیرد که نماز استسقاء رابخواند یعنی نمازی که به طلب باران ازخداوند متعال برگزارمی شود وآداب ورسوم خاص خودراداردچنانکه امام همام علی بن موسی الرضا (ع) خواندوخداوند باران رحمتش را براهالی خراسان نازل فرمود اما او امام معصوم بود و جایگاهش دردرگاه قادرمتعال برهرمسلمانی واضح وآشکاراست اما سید علی اصغر که امام نبود او روحانی ورهبرجامعۀ کوچک لارستان بود پس جرأت می خواهد واعتماد به نفس قوی که بخواهد نماز باران به جای آورد ولی این هم خود از اعتقاد خالصانۀ یک روحانی به خداوند متعال برمی خیزدکه ازرحمت خداوشفقت او بر بندگان نیازمندش نه تنها ناامید نیست که بسیارهم باورمند است ودرحدّ بالائی می باشد که دعای بندگان را بپذیرد واو را رو سفید در جامعۀ کوچک بستۀ آن روز درآورد به هر رو آقاسید به مردم آداب ورسوم خواندن نماز رایادآور می شود وتذکر می دهد که چه باید بکنند وچگونه ودرچه روزی وبا چه کسانی ودرچه هیأتی ازخانه ها خارج شوند وروی به سوی پهنۀ بی انتهای صحرا آنجا که آسمان درافقش به زمین سرمی ساید آورند ونمازرا برپا دارند. به همان گونه که حضرت رضا(ع)  بجای آورد. تا آنان چون آسمان خاشعانه وخاضعانه سربرآستان ملکوتی حضرت حق بسایند. همه باید سروپا برهنه باشند کودکان از مادران جدا شوند چنانکه با چنین هیبتی و بندگانش با چنان صورتی که دل هربیننده ای را بشکند وبه رحم آورد واو که جای خود دارد به هرحال بزها وگوسفندان نیز، یعنی که بزغاله ها را از مادرانشان جدا سازند ودر جلو خود به طرف میقات معهود به راه اندازند درحالی که پیش ازفرارسیدن روزموعود همه سه روز روزه گرفته اند وگرسنه و تشنه با حالتی روحانی وبا معنویتی خاص درحالی که دل ها وقلب ها همه به سوی پروردگارشان می باشد وبه ماسوای او نمی اندیشند تضرع کنان به سوی کفۀ حاج علی اکبری به راه می افتند. باری آقای طلوعی افزود:

آقایم (پدرم ) درخانه نشسته بودکه مادرم براو بانگ زد که ای مرد! امروز قرار است که نماز باران برگزارشود چرا درخانه نشسته ایم ؟ بجنبیم که ما هم شرکت کنیم ، بنابراین پدرم بپاخاست لباس پوشید ودست مرا که نوجوانی بودم گرفت وبا مادرم به راه افتادیم آمدیم به در منزل حضرت آقا سیدعلی اصغرجمعیت موج می زد، دیری نپائید حضرت آقا بدون عمامه و قبا ردایی بردوش افکنده وشالی برگردن آویزان کرده بود وپابرهنه با سلام وصلوات حضار به  جمع منتظران پیوست و درحالی که حالت خاصی داشتند وقلب هایشان متوجه رحمت واسعه الهی بود تضرع کنان ودعاگویان به طرف کفۀ حاج علی اکبری به راه افتادیم ، فضای حاکم برمردم یک فضای عجیبی بود همه با خلوص نیت وازصمیم قلب از خداوند خواستارانزال باران رحمتش بودند همه می گریستند حتی من که نوجوانی بودم می گریستم بزهای لاغری که گویا ماه ها علف نخورده اند وازشدت لاغری ونزاری نای راه رفتن نداشتند صداکنان درجلومان حرکت می کردند این منظره رقت انگیزهمه را متاثرو دردناک کرده بود وبه همین دلیل می گریستند وعاجزانه ومخلصانه ازدرگاه ربوبی حق نزول باران رحمتش را خواستاربودند به هررو درچنین حال وهوایی وبا چنین مردمی به امامت آقاسیدعلی اصغرنمازباران خوانده شد ومراسم باتمام وکمال به اتمام رسید که خداوند دعاها را استجابت فرمود ویکی دوروز بعد بارانی بارید که تا آن وقت چنین بارشی را به یاد نمی آوردیم گویا خداوند می خواست جبران همۀ آن سال ها که باران نباریده بود از مرحمت واسعۀ خود این مردم وآن سید عزیزرا پاداش دهد که چنین خالصانه وبی ریا باقلبی صاف ودلی پاک به درگاهش روی آورده بودند خداوند رحمت کناد آن سیدعزیزوآن مردم پاک وخالص راوبه یمن وبرکت آن دعاهای خالصانه دراین روزهای سال باران رحمتش رابرما دریغ نفرماید هرچند که به عصیان خود شایستگی بندگی اش را آنچنان که او می خواهد ومی طلبد ازخود دورمی سازیم ولی کریمی و بخشایشی ذات لایزالش ورحمت وشفقتش فوق همه چیز وهمه است وبی حساب .ان شاءالله    ۱۳۹۳/۱۲/۱

آسمان کمی ابرگرفته وان شاءالله که نزول رحمتش دل ها را شاید که شاد خواهد کرد اگرشکرگزارنعماتش باشیم به زبان وقلب وکردارمان

« نماز استسقا»

ازنمازهای مستحبی است اما برخلاف سایرنمازهای مستحبّی مستحبّ است به جماعت خواند چونان نماز عید اما درقنوتش برای طلب باران ونزول رحمت الهی دعا شود. نمازعید درصورتی که شرایطش مهیا باشد واجب است به جماعت خواندن ودرصورتی که شرایطش مهیّا نباشد مستحب است به جماعت خواندن . درقنوتش هردعایی می شود خواند ولی مستحب است ازدعاهایی که ازائمه معصومین علیهم السلام وارد شده بخوانند دوم مستحب است به جماعت خوانده شود سوم مستحب است که مادران ازفرزندان جدا شوند وسه روز روزه بگیرند ودرروز جمعه یا دوشنبه ازخانه خارج شوند و رو به صحرا روند وامام ومامومین ردایشان را وارونه بیاندازند وبعد از نمازامام ومأمومین روبه قبله صدبارتکبیر گویند سپس روبه طرف راست کنند وصد مرتبه تسبیح خداوند گویند (یعنی سبحان الله ) وسپس روی به چپ صدمرتبه تهلیل بگویند(یعنی لااله الاالله ) وسپس پشت به قبله صدمرتبه تحمید بگویند(یعنی الحمدلله ) واگرباران نیامدبازهم نمازبخوانند تا باران رحمت نازل شود.

« فوت جناب آیه الله آقا سیدعلی اصغر(ره) »

آقای حاج عبدالکریم طلوعی دام عمره العالی می فرماید:

مرحوم آقا سیدعلی اصغر دربیمارستان بستری بود، درشیراز بیمارستان نمازی ، خبرآوردند که ایشان را می خواهند از بیمارستان مرخص کنند وبه منزل آقای سید مصطفی مرتضوی لاری که آن هنگام درشیراز ساکن بود ودفترخانۀ اسنادرسمی داشت ومن که جوان بودم نزد وی کارمی کردم . آن روزکه چنین خبری به ما رسید به منزل آقای مرتضوی رفتیم واتاقی را برای ایشان آماده کردیم وایشان را به منزل آقای مرتضوی آوردند ودرآن اتاق بستری کردند .سه جوان بودیم که درخدمتش به رتق وفتق امور وپرستاری ایشان مشغول یکی آقا مجتبی فرزندشان دوم میرزای جابری وسوم بنده . روزی عده ای ازآقایان لاری به خدمت ایشان رسیدند واظهارداشتند که حاضرند هرمقدارکه لازم باشد هزینۀ درمان ایشان پرداخت کنند بنابراین ازآقای مرتضوی خواستند که کمیسیونی از پزشکان حاذق فراهم آورد تا آنان خواستۀ خود را به پزشکان مطرح کنند وراه چاره ای برای درمان قطعی معظم له اتخاذ کنند، براین اساس آقای مرتضوی ازآقای دکترقربانی که ازپزشکان ماهرو حاذق آن روز شیراز بود وازدوستانش ، خواست که چنین کمیسیون پزشکی ازپزشکان متخصص درمنزلش فراهم آورد، وی(دکتر قربانی) باکمال میل پذیرفت وکمیسیون پزشکان درمنزل آقای مرتضوی وبا حضورآقایان لاری ها فراهم آمدند همه که حاضرشدند آقای مرتضوی به نمایندگی ازسایرلاری ها صحبت کرد وگفت که این آقایان حاضرند هرچه قدرهزینۀ درمان آقا سیدعلی اصغر می شود بپردازند تا ایشان درمان قطعی شود وبرای شروع مبلغ سیصدهزارتومان آن وقت که مبلغ بالایی بود پیشنهاد دادند وگفتند که هردارویی یا هردستگاهی که بخواهید ازتهران یا اروپا یا آمریکا وارد کنید تا ایشان را مداوا کنید هزینه اش را می پذیریم . پس ازآقای مرتضوی آقای دکترقربانی به نمایندگی از طرف سایرپزشکان صحبت کرد وگفت ایشان یعنی حضرت آقا سیدعلی اصغر مبتلا به بیماریی هستند که دیگردرمان پذیرنیست وتا یکی دوماه دیگر متاسفانه ایشان زنده نمی مانند چرا که وی سرطان پیشرفته دارند و درمان ایشان ازعهده هیچ پزشکی  برنمی آید تنها معجزه با دعای مردم ممکن است ایشان را نجات دهد وگرنه که از ما کاری ساخته نیست . این گفته موجب تأثر شدید حاضران درمجلس شد. پس از این جلسه آقا مجتبی به میرزا جابری گفت که به لاربرگردد چرا که تعدادمان زیاد است وآقای مرتضوی وخانواده شان درزحمتند. بنابراین میرزا که به لار بازگشت کارتیماروپرستاری آقا به دوش بنده وآقا مجتبی بود. پس ازچندی حضرت آقا سیدعلی اصغررا ازمنزل مرتضوی به منزل مرحوم حاج عالم ( شوهربرادرزادۀ آقاسیدعلی اصغر وداماد آقا سیدعبدالمحمد وخواهرزادۀ هردو یعنی آقای آیه الله حاج عالم خواهرزادۀ سیدعبدالمحمد وسیدعلی اصغریعنی فرزند بی بی کبری وآیه الله حاج سیدعبدالباقی بود) منتقل شد ومدتی هم درآن منزل ازایشان پرستاری می کردیم . پس از آن به منزل برادرشان آقا سیدعبدالمحمد منتقلشان کردیم ودرآنجا می بودند که حضرت آقا سید علی اصغر متاسفانه دارفانی را وداع گفتند ودعوت حق را لبیک . روزفوت ایشان بنده درمنزل آقا بودم درحیاطی که حضرت آقا سید عبدالمحمد می نشست روی تخت جسد معظم له را گذاشته بودند وما که جوان بودیم با سطل آب به دست مرحوم سیدعبدالمحمد می دادیم واو خود وظیفه شستن جسد برادرش را به عهده گرفته بود درحالی که چهره ای گرفته داشت و سیگاری روشن درگوشه لبشان بود وی آن جسد پاک ومطهررا می شست وماهم آب به دست ایشان می رساندیم .جسد که شسته شد برتابوتی گذاشتند وبرای نمازبه شاه چراغ بردند سه دور دور ضریح شاه چراغ گرداندند وآنگاه یکی ازعلما *بروی نمازگزارد وبا انبوه جمعیت ازجهرمی ها ولاری ها وشیرازی ها و بسیاری ازعلمای بزرگ شهرتا دروازۀ سعدی تشییع شد وجسد به جهرم انتقال یافت . ( خدایش رحمت کند ومرگ مارا آسان فرماید)

آقای طلوعی افزود که همین که به دروازۀ سعدی رسیدیم تابوت ایشان را برماشینی گذاشتند ودرحالی که گریه می کردیم به طرف جهرم حرکتش دادند من هم به خانه برگشتم. این بود تراژدی غم انگیزفوت مرحوم آقا سیدعلی اصغرکه آیه الله بود وازعده ای ازبزرگان علمای نجف اجازه اجتهاد و غیره داشت. وبسیار مهربان بود ومنشاء خدمات زیادی برای لاری ها بود. خدایش رحمت کناد همچنان که ما را قدردان بزرگان خود قراردهاد.

 

سیدمحمدحسن آیت اللهی

نوۀ مرحوم آقاسید علی اصغر موسوی لاری (ره)

 

*- به احتمال قوی مرحوم آیه الله العظمی آقاسیدنورالدین مشهوربه نایب الامام . مرحوم آیه الله سیدعلی اصغررابطه دوستانۀ خوبی با ایشان داشت . وی استاد حضرت آقا سیدعبدالعلی هم بودند.