آقای گپ نوشته خانم منیره جهان بین

سیدعبدالعلی آیت اللهی

تا لب چشمه خورشید درخشان بروم…

اما آنچه این روزها از سراچه ذهنم آماس می کند،در آستانه هشتمین سالگرد ملکوتی ات تنها فقدان پیر و مرشدی عالی قدر نیست که بی پیرایه و سبکبال همراه شد با کوکبه آصف دوران و عالمی را در فراقش اندوهنگین کرد. حجاب چهره جان را که بر گرفتم دانستم براستی که باید خاک ره آن سفر کرده را به مشک و عنبر و عود بیارایم ، ، چرا که با رفتنش پناه مردمی را با خود برد،  به راستی اگر به جای اشک گوهر ببارم سزاست در رسا و فراق همچون تویی که حیات دگر بودی…. و اکنون زان یار دلنواز که نکته دان عشق بود و سرا پا فضل و عنایت تنها آوازه ی بزرگ منشی و بزرگ مردی اش در این راه بی نهایت به یادگار مانده.

آن زمان که مریدان آستانت به رسم شیدایی و هجران ، غم احوال را در گوش فلک زمزمه می کنند که افسوس چه آسان دور گردن ولی شناسی چون تویی را از ما گرفت، آوایی رسا طنین انداز می شود که چون تویی از ازل و ابد پیمان مهر بسته بودی با باد صبا که به وقتش غبار از تن زدوده و جان را بیارایی با نافه ختن و بشتابی به سوی عالم قدس و گلشن رضوان.

به خرداد پر شور که می رسیم  سیمای نورانیت دل ربوده امان  را شورانگیزتر می کند، حال خونین دلان را باید از روزگاران پرسید که عجیب رسم تطاول را می آموزد ،و اینچین صبر و آرام را از مسکین دلان  می گیرد که ذره صفت به هواداری کوی تو، دیده گریان و شتابان به رسم عشق منزلها را یکی یکی در می نوردند شاید که انوار قدسی ات بار دیگر چشم جان را روشن کند.

غزل عشق ازچهارده خرداد نقاب از رخ بر می کشد، آن زمان که پیر جماران، پیر صاحبدلان… آهنگ سفر کرد، و تویی که خود اهل نظر بودی و زهد، به ناگاه به رسم دلدادگان چه زیبا این همزمانی را به منصه ظهور گذاشتی.

اینک در آستانه نوزده خرداد، صحن سرای دیده امان  را پر می کنیم از حضور و جبروت بی یاد ماندنی ات، ای پیک راستین احوال ما را از آن یار آشنا بگیر که در خلوت انس تو چگونه مویه می کنیم، احوال خسته دلان درگاهت را که خاک رهت را توتیای چشم میکردند، تا بار دیگر شاهد عز و جلال پیر فروتنی چون تو باشند.

ای آفتاب حسن، که شرح کمال و صدق تو، عالم آرای دیگری است لارستان بار دیگر یکپارچه غم و اندوه  گشته چرا که پیام آور سروش بودی بر دل مردمان این دیار،آنجا که بذر وفا و مهر در این کهنه کشته زار عیان می شود ، آن زمان که وحدت و همیت یک جا معنا می کند، از برکت کلام نافذ و آهنگ دلنشین صدای  مهرآفرینی است که شهره آفاق بود  و از دل ظلم و ستم قد بر افراشته با صلابت و نستوه مجاهدت ها می کند از برای مردمانی که به حق دل در گرو مهر آنها دارد.

پیر مغان ما، مامن عشق بودو وفا، آنچه دیده و دلها را باهم می سوزاند هجرت و هجران بزرگ مردی است که اگر اندیشه سخاوت و کرمش را واکاوی کنیم اگر خصایص و اخلاق نکویش را وا گویه کنیم،اگر در پیشگاه حقیقت میزان ارادت و بندگی اش را به ذات لایزال الهی فاش کنیم دنیایی در برابر این همه خضوع و خشوع سر تعظیم فرو می آورد چرا که سید عبدالعلی آیت اللهی به حق “آقای گپ” لارستان بود. (منیره جهان بین – خرداد ۹۹)